Scent Of A Man

پرده ی دوم

Scent Of A Man

پرده ی دوم

منفی در منفی مثبت ؟!

تو چشمام غمه  

تو نگام 

             غمه

تو وجودم

تو دستام...تو سر انگشتام 

                                  تو قلمم غمه 

تو حالا چطوری شادی رو در من پیدا کردی ؟!

منفی در منفی مثبت ؟! 

 

 

پ.ن: زودتر نیمچه آمدنی پیدا کردم. نمی دونم خوبه یا نه؟! به قدری پر بودم که اومدم. 

پ.ن۲:امروز فهمیدم که به درستی مطمئن بودم به اون حس.

راهکار های حکومتی

آن شب که مختار در شبکه ی یک نبود... آن شب که قرار نبود جنگ ابراهیم اشتر با ابن مرجانه را به تماشا بنشینیم. ....

ادامه مطلب ...

آبستنی آن کودک هولناک

ن: قند هم بردار ! 

من: نه ممنون ! عادت ندارم به شیرینی!

  

نگاهم می کند. در عمق نگاهم که پیوند خورده به آنچه در ذهن و قلبم می گذرد، معنی جمله را می یابد. و با شکلی که به صورتش می دهد می خواهد ناراحت نباشم از آنچه که پیش آمد و آبستن واقعه ای بود در آینده. به او می گویم از این آبستنی؛ که کودکی ناگوار را در خود دارد. هولناکی آن کودک را برایش پیش بینی می کنم. می گوید نه ! بخواه که فرجامی که تو می خواهی در پی اش باشد. که در خواستن صمیمانه ی تو ، تقدیر رقم زده خواهد شد. و من می دانم که رسم ، رسم دیونیسوس است. هیچ نمی گویم. 

6 روز آبستنی ، 6 روز تحمل درد ، تحمل هجر ، 6 روز آبستنی ناخواسته ... بی قراری و رها نشدن ، می گذرد.  

چه آسوده (به زعم من) می آید و کودک هولناک را در آغوشم می گذارد. نگاهش می کنم؛ دهشت دیونیسوس را در او می بینم. کودکمان را نگاه می کنم...قرار نبود این گونه باشد. اما هر چه هست نشانی ست از عشق بازی ما. نشانی ست از بودنمان در هم. نشانی ست از اروس ، که پرواز کرد و رفت.   

 

در راستای متن.ن: در شرح حادثه ایست که در همین حوالی زمانی بر من گذشت. پیش آمدی که برداشتی غلط به دنبال داشت و باعث پرواز اروس شد. سهم من سوختن و هجر بود و تنهایی ... جای همه ی آن محبت ها ! می دانم در پشت رفتار بی رحمانه ت ماتمی ست که حکایت دارد از آن تیر طلایی.

پ.ن: دارم خو می گیرم به این ایالت بلاگستانی. به فضاش همراه با افرادش. 

پ.ن2: بر من ببخشید غیبت احتمالی در این روزها رو ... که باید در امتحانات حاضر باشم. 

 

بعداْ .ن: اینجا را ببینید.

در باب آمدن به اینجا

خیلی سخت بود دست از نوشتن تو وبلاگی که یه ماه دیگه دو سالش می شد بردارم. وبلاگی که بیش از هر چیز اسمش رو دوست داشتم. رایحه ی خوش یک انسان و البته می شد به مرد هم برگردوند. 

پیش خودم می گفتم اول تابستون وبلاگم دو ساله می شه. وبلاگی که پرورشش داده بودم. 

اما نشد یا نمی شد. تو این روزها اتفاقاتی بر من گذشت که گفتنش ضرورتی نداره. ولی در پی این روزها احساس تنهایی غریبی کردم. نزدیکانم به دلایلی نبودن. یکی نبود چون اینجا نبود..یکی نبود چون من دیگر در قلبش نبودم. یکی نبود چون زمان نبود و یکی هم چون خودش هم بودنی می خواست. 

دلم می خواست در انجایی که دوستش داشتم راحت تر می نوشتم. دلم می خواست می نوشتم که در این 10 روز چه بر من دارد می گذرد و حدسم چیست در مورد علتش. از علتی که یک آدم بود. و نمی شد. چون هر کسی که نمی دانم دقیقاً چه کسی ست نشانی ام را می دانست و من بیم برداشت های کج را داشتم. 

بلاگفایی ها هم رسم خاصی داشتن خاصه گروهی که من بهشان متعلق بودم. دیگر برای نوشته ها نظر نمی گذاشتند و هر انچه که مهم بود شخصیت نویسنده بود و نوشته ...هیچ. و من دلم برای نوشته هایم می سوخت. 

هر زمانی که دلم تنگ است . دلم خیلی تنگ است تغییر چاره ی به نسبت خوبی ست. هجرت ها باروری را به دنبال دارند و شاید شادی. 

اما حس می کنم از هیاهوها جدا شده ام و به دور از دوستان آمده ام در این نقطه ی دور ، تنها کز کرده ام و منتظرم صدایی چیزی را بشنوم. می دانم آن ور تر ، در بلاگفا غوغایی ست. که من با ان آشنا بودم. اما نباید خود را باخت که برای رفتن های بزرگ باید خود را اماده کرد.  

دلم درد دارد ... . 

 

"دفتر مرا
دست درد می زند ورق
شعر تازه ی مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف می زنم؟

درد، حرف نیست
درد، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟" 

                                               مرحوم دکتر قیصر امین پور

لبخندت ! *

 

لبخند  که می زنی

بارور می کنی در من

کودک زندگی را

نگاهت

همان امتداد طلایی تیر اروس  است

بر  پسوخه ام !

 

     

د.ن: گفتم "از قبل" که منفعلانه "دارد" روی می دهد.

پ.ن: دیروز یه آقایی با تیشرت سیاه که از پله های سالن اون وری دانشکده می یومد پایین رو دیدم... کسی که به نظر شکسته می یومد... یه آن شناختمش...به دوستم با شعف گفتم : نوری زاده ! گفت : آره.

آره نسبت به عکس های قبل اون حادثه ها شکسته تر شده بودن.

پ.ن۲: یکی از پررنگ نوشته ها لینک تصویر است.  

 

* آخرین پست از وبلاگ قبلی ام است.